آنيساآنيسا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه سن داره

آنیسا جوهر عشق مامان و بابا

آموزش غیر مستقیم

آنیسای مامان سی دی های brainy baby رو خیلی دوست داره موقع نگاه کردن بهشون احساس می کنم خیلی شاده و واقعا داره لذت می بره و این باعث شده کلی لغات انگلیسی یاد بگیره هرچند که من اصراری به این کار ندارم و لازم نمی بینم از حالا بهش فشار بیارم ولی خودش خیلی دوست داره البته اینم بگم بن بن بن واسه آنیسا خریدم و فقط به حالت بازی ده آموزش 10 کلمه فارسی رو بلده که خودش تو کتاباش دنبالشون می گرده و پیداشون می کنه بدون اینکه من ازش بخوام ولی در کل مرددم که آیا این آموزشها در این سن حتی اگر با بازی هم همراه باشه چه نتیجه ای داره ؟؟؟ آیا مفیده ؟! آیا باعث سردر گمی کودکان در سنین دبستان نخواهد شد؟!!! نمی دونم هرجا هم یه چیزی در این مورد خوندم
12 بهمن 1391

لیست کتاب های آنیسا

1-   کتاب حمام 2-  کتی خودش غذا می خورد 3- کتی به گردش می رود 4-   میوه ها و  رنگها را بشناسیم 5-  لذت آشنایی با رنگها 6-  حسنی داداشی شده 7- حسنی و عید نوروز 8- حسنی دوچرخه داره 9-  مهد کودک عالیه   جای شما خالیه 10- یاسمن نازنازی حالامی ره به باغ وحش 11-  یاسمن آشپزباشی  درست کرده چه آشی 12-   ماجراهای پشمالو 13-     جوجه اردک زشت 14-     باهم مرتب کنیم 15-     شوشوشکمو 16-      نی نی کوچولو(3)- بهانه گرفتن 17- &n...
7 آبان 1391

مهد کودک

مامانی می دونم  بودن توی جمع مخصوصا جمع بچه ها رو خیلی دوست داری تصمیم گرفتیم هفته ای یه روز اونم واسه 2-3 ساعتی بذاریمت مهد که هم از این تنهایی در بیایی هم یاد بگیری زندگی اجتماعی چیه .... یادبگیری اسباب بازیاتو با دوستات شریک بشی ، بتونی دوست پیدا کنی، گذشت کنی و..... البته ناگفته نمونه که خودم خیلی استرس دارم ولی چون احساس می کنم به نفعته اشکالی نداره خیلی گشتیم یه مهد که واقعا راضیمون کنه پیدا نکردیم بالاخره یه جا نزدیک خونه خودمون هست که ای بدک نیست همش  به خودم دلخوشی می دم که همش یه روز در هفته می ری اونجا امیدوارم که بهت خوش بگذره .... و امروز .... دختر گل مامان رفت مهد کودک صبح من و بابایی باهم بردیمت ...
20 مهر 1391

بازکشایی مدارس مهر 91

دوباره کار مامانی داره شروع می شه و استرس های من واسه دختر گلم... امسال دوباره خاله اکرم  میاد پیشت البته 3 روز در هفته آخه واسمون کلاس می ذاره که نمی تونم . اشکالی نداره بقیه روزها رو با بابایی برنامه ریزی می کنیم خوبیش اینه که از بابت تو پیش خاله اکرم خیالمون راحته .
1 مهر 1391

بدون عنوان

دختر گلم مدتهاست اینجا سر نزدم باید منو ییخشی آخه این مدت خی............لی سرم شلو غ بود انشاللا از این به بعد بیشتر واست می نویسم دیروز بردمت شهر بازی اولین بارت بود که تو استخر توپ بازی می کردی ذوقت دیدنی بود با آنچنان هیجانی می پریدی وسط توپا که منم از جای خودم می ذوقیدم ...
26 ارديبهشت 1391